زمینه های موثر بر بروز استرس شغلی

بررسی رضایت بخش منابع استرس فقط با استفاده از یک رویکرد چند رشته ای امکان پذیر است، به این منظور باید طیف کامل مسائل روانشناختی، جامعه شناسی و فیزیولوژیایی را که در محیط کار به افراد اثر می گذارند مورد بررسی قرار دارد. استفاده از رویکرد چند رشته ای بر این نکته تاکید دارد که هنگام مطالعه منابع و جلوه های استرس در گروه شغلی معینی، مثلا در گروه کارکنان کارخانه ها یا بیمارستان ها، باید به این نکته مهم توجه داشت که منابع استرس خارج از محیط کار ممکن است بر عملکرد و سلامت جسمی و روانی شخص در محیط کار اثر بگذارد. مرور ادبیات تخصصی نشان می دهد که چهار خاستگاه اصلی بروز استرس در محیط های شغلی عبارت از الف) عوامل شغلی، ب) نقش سازمانی، ج) روابط شغلی، د) ساختار و جو سازمانی می باشد.

الف) عوامل شغلی

آن دسته از منابع استرس که ریشه در خود شغل دارند، عبارت اند از نوبت کاری، زیادی حجم کار، کمی حجم کار، و خطرهای جسمی.

نوبت کاری

در تعداد زیادی از مطالعات شغلی این نتیجه حاصل شده است که نوبت کاری، استرس زای شغلی رایجی است که بر چرخه های عصبی-فیزیولوژیایی نظیر حرارت بدن، نرخ سوخت و ساز، و سطح قند خون، و نیز بر کارایی ذهنی و انگیزش لازم برای کار اثر می گذارد و نهایتا ممکن است به بیماری های مرتبط با استرس منجر گردد. گرچه که گفته شده است کار نوبتی استرس زاست، اما به نظر کلیه مطالعات انجام شده موید این نکته اند کهخ با سازگار شدن افراد با کار نوبتی، از میزان استرس زایی آن کاسته می شود. با این حال، «کنار گذاشته شدن از جامعه» یکی از شکایات رایج نوبت کاران است.

زیادی حجم کار

حجم کار یا از نظر کمی مطرح است (بیش از اندازه زیاد) یا از نظر کیفی (بیش از اندازه دشوار). هرچند به علت فقدان شواهد تجربی لازم نمی توان زیادی کار را یکی از عوامل اصلی بیماری مرتبط با شغل تلقی کرد، اما در هر حال این عامل با برخی اختلال های رفتاری ارتباط دارد. برای مثال گزارش ها حاکی از آن است که زیادی حجم کار با مصرف سیگار ارتباط دارد، و البته می دانیم که مصرف سیگار یکی از عوامل خطر زا در زمینه بیماری عروق کرونری قلب محسوب می شود.

کمی حجم کار

ثابت شده است که رابطه بین اختلال سلامت و کمی حجم کار در یک محیط پرتکرار، یکنواخت، ملال آور و کم تحرک وجود دارد. چنانچه شغل فرد مستلزم حداقل فعالیت از نظر کمی و کیفی باشد، فرد کارگر یا کارمند در دراز مدت مبتلا به استرس شغلی شده و در نهایت باعث کاهش کارایی وی خواهد شد. این که کار یکنواخت، علارغم سبک بودن بار جسمی آن به خستگی کارگر تا حد فرسودگی می انجامد، چندان تعجب آور نیست. در این موارد، خستگی ناشی از خود کار نیست، بلکه حاصل کشمکش کارگر با با حیاتی ترین عنصر شخصیت خود است (کشمکشی که تحت تاثیر شیوه سازماندهی کار به وجود آمده)، به این ترتیب، زنجیره "خستگی-بیرمقی-افسردگی" به طور ناآشکار شکل می گیرد.

خطر جسمی

مشاغل از قبیل پلیس، رادیولوژیست، معدنچی، نگهبان و آتش نشان در زمره حرفه های بسیار خطر بار محاسبه می شوند. کارکنان نیروگاه های هسته ای نیز هنگامی که در اوضاع غیر عادی قرار می گیرند با خطر جسمی رو به رو هستند. با این حال، در مواردی که فرد شاغل خود را برخوردار از مهارت های لازم و آماده مقابله با خطرهای احتمالی می داند میزان استرس حاصل نامشخص بودن زمان رویداد خطربار بسیار کم است.

ب) نقش سازمانی

معلوم شده است که نقش شغلی شخص یکی از منابع استرس شغلی است. استرس ممکن است ناشی از مبعم بودن نقش شغلی باشد (مثلا ابهام در نوع تکالیف شغلی)، یا ناشی از تعارض نقش های شغلی باشد (مثلا تعارض هایی که در زمینه احساس مسئولیت نسبت به دیگران پیش می آید و یا از مرزبندی سازمانی ناشی می شود). بررسی ها نشان می دهد که استرس زاهای سازانی ناشی از ابهام یاتعارض در نقش شغلی ممکن است موجب بیماری های وابسته به استرس از قبیل بیماری های شریان های کرونری قلب شود. علاوه بر آن معلوم شده است که تجربه استرس شغلی ناشی از تعارض نقش های شغلی در مشاغل مدیریت، دفتری و تخصصی بیشتر از سایر مشاغل است. مروری بر ادبیات مربوط نشان می دهد که همبستگی ابهام و تعارض در نقش های شغلی با مولفه های خشنودی شغلی بسیار قوی است، اما با اختلال روانی معمولا ضعیف است. ویژگی های شخصیت عامل مهمی در نوع واکنش شخص به تعارض هاست. درونگرایان در مقایسه با برونگرایان تنش بیشتری در مسائل شغلی تجربه می کنند و گفته شده است که در شرایط تعرض انگیز، افراد انعطاف پذیر در مقایسه با افراد انعطاف ناپذیر تنش بیشتری نشان می دهند.

ج) روابط شغلی

بررسی ها نشان می دهند که ماهیت روابط فرد در محیط کار، و حمایت اجتماعی همکاران، سرپرستان و زیردستان، با میزان استرس شغلی ارتباط دارد. روابط شخص با دیگر افراد سازمان مکن است ریشه در ابهام نقش ها داشته باشد، که این خود به استرس و جلوه آن به صورت کاهش خشنودی شغلی می انجامد. یافته ها حاکی از آن است که برخورداری فرد از حمایت اجتماعی همکاران خود می تواند احساس فشار کار را از بین ببرد، و اثر استرس شغلی را بر کورتیزول، فشارخون، سطح گلوکز و میزان مصرف سیگار تعدیل کند.

د) ساختار و جو سازمانی

استرس شغلی مرتبط با ساختار و جو سازمانی ناشی از عواملی از قبیل سیاست کلی سازمان، فقدان مشاوره موثر، شرکت ندادن فرد در فرایند تصمیم گیری، و محدودیت های رفتاری است. نتایج یک پژوهش نشان می دهد که مشارکت بیشتر موجب تولید بیشتر، بهبود عملکرد، ننقل و انتقال کمتر کارکنان، اختلال های جسمی و روانی کمتر، و کاهش رفتارهای وابسته به استرس مانند پناه بردن به مواد مخدر می شود.

راهکارهای پیشبردسلامت روانی-اجتماعی در محیط کار

تمرکز بر پی آمد بیماری و توجه بیش از حد به عوامل بیماری زا هسته اصلی رویکرد بیماری محور را تشکیل می دهد. در کنار رویکرد بیماری محور باید رویکرد سلامت محور قرار گیرد تا افراد و گروه ها بتوانند به نحوه موفقیت آمیزی با استرس زاها مقابله کنند و در پیوستار "سلامت-بیماری-سلامت" در راستای سلامت حرکت کنند، و یا لااقل ناهمسو با آن نباشند. به چهار دلیل مطالعه عوامل تقویت کننده سلامت باید بر چنین رویکردی مبتنی باشد.

  • نخست آنکه عوامل بالقوه بیماری زای شغلی که در بحث فعلی همان استرس زاهای روانی-اجتماعی هستند، اصولا همه جا حضور دارند. برای مثال، هم اکنون که من سرگرم نگارش فصل حاضر هستم، بار استرس من، صرف نظر از استرس های غیر شغلی بسیار سنگین است: آیا کار را به موقع تمام خواهم کرد؟ کارم مورد پسند ویراستاران، مولفان همکار، و خوانندگان قرار خواهد گرفت؟ می دانم که می خواهم چه بگویم؟ اما انچه می خواهم بگویم ارزشی دارد؟ اگر وقتم را صرف این کار بکنم می توانم به سایر تعهداتم نیز عمل کنم؟ باید به تلفن جواب دهم، منشی تازه ام را راهنمایی کنم، در جلساتی شرکت کنم، همکار جوانم بی صبرانه می خواهد فکر تازه ای را با من در میان بگذارد، و این فهرست همچنان ادامه دارد. در واقع اندازه گیری دقیق تر نشان خواهد داد که بار استرس هیچ فردی، «سبک» به معنای مطلق کلمه نیست. صرف نظر از این نکته، کوشش هایی که تا کنون برای کاهش استرس زاهای شغلی صورت گرفته، چندان هم ناچیز نبوده و مدارک در خور توجهی، حاکی از نقش استرس زاها در سبب شناسی بیماری هی جسمی و روانی، در دست است. اما بار استرس افراد متفاوت است. برخی از خصوصیات موقعیت شغلی در نظر عده ای از کارکنان استرس زا هستند ولی در نظر دیگران چنین نیستند. بنابراین تصور این که یک محیط شغلی عاری از هرگونه استرس زاها به وجود آورد، تصور غیر واقع بینانه ای است. آدمیان همیشه سرگرم مقابله با استرس زاها هستند.
  • نکته دوم اینکه رویکرد بیمارنگر سبب می شود ما بدون ارائه پشتوانه نظری یا تجربی، استرس زاها را بد «بد» بدانیم. در تعریف معقول تری از استرس زا می توان آن را رو به رو شدن هر سامانه (سیستم) با موقعیتی دانست که یا امکانات سامانه را در تنگنا قرار می دهد و یا امکانات سامانه پاسخگوی چنین موقعیتی نیست. به عبارت دیگر، استرس زا موقعیتی فراهم می کند که فرد هیچ پاسخ سازشی حاضر و آماده ای در برابر آن ندارد. شکی نیست که نیرومندی برخی استرس زاهای روانی-اجتماعی به حدی است که می توان آن را آسیب زا تلقی کرد، اما استرس زاهای بسیاری هم هستند که به آسانی می توان بر آنها فائق آمد بی آنکه اثر آسیب زا بر جای گذاشت. حتی در مواردی ممکن است این قبیل استرس زاها تجارب مثبتی فراهم کنند. بسیاری از آنها نیز پاسخ های سازشی تازه ای به وجود می آورند. تنش، یعنی پاسخ آغازین بدن به استرس زاها در واقع ممکن است سلامت زا باشد، پدیده ای که مورد دیگری از نقش پر اهمیت مقابله را نمایان می سازد.
  • سوم آنکه رویکرد بیماری محور سبب می شود ما به ویژگی های سلامت زای شغلی بی اعتنا بمانیم. در بحث از سلامتی غالبا به جنبه های منفی شغل توجه می کنیم و جنبه های مثبت آن را نادیده می گیریم. در نگاه نخست ممکن است به دلایل انسان دوستانه، توجه به جنبه های منفی شغل مهمتر به نظر آید، اما اگر ما کلمه «مثبت» را برخورداری از امکانات مقابله بدانیم، خواهیم دید که جنبه های مثبت شغل تلویحات مهمتری در درباره سلامت دارد. برای مثال ممکن است آگاهی از اینکه شغل به خصوصی زیر نظر اتحادیه کارگری است پی آمدهای مهم تری در ارتباط با سلامت داشته باشد تا آگاهی از زیادی حجم کار در آن شغل. در زبان تخصصی کلمه ای مشابه کلمه «استرس زا» برای توصیف عوامل سلامت زا نداریم. اگر در شرایط معینی، استرس زای خاصی به احساس فشار یا بیماری می انجامد، می توان پرسید که چه عواملی تحت چه شراط دیگری ممکن است سلامت زا و تنش زا باشند. برای این منظور شاید بتوان از اصطلاح «استرس زا» یا «استرس مفید» که سلیه به کار برده است، استفاده کرد.
  • در رویکرد بیماری محور، هر یک از استرس زاها جدا از استرس زاهای دیگر مطرح می شود. در ادبیات این مبحث به تعداد زیادی از فهرست ها و طبقه بندی های استرس زاهای شغلی برمی خوریم که عمدتا به شیوه شهودی فراهم آمده اند و یا در مواردی حداکثر بر داده های عینی تاکید دارند. یکی از مولفان، استرسزاهای روانی-اجتماعی را در 9 طبقه عمده تقسیم می کند و مولف دیگری منابع استرس شغلی را شامل سه گروه، عوامل محیطی، ویژگی های شغلی، و برنامه شغلی افراد می داند و به ذکر مثال هایی اکتفا می کند. همانطور که صاحب نظران دیگر اشاره کرده اند: «نقص عمده این گونه پژوهش ها فقدان چارچوب نظری وحدت بخشی است که بتواند ویژگی های شغلی همایند با استرس و قابل ارزیابی در همه مشاغل را توصیف کند». این چارچوب نظری را به بهترین وجه می توان بر اساس مفهوم شیوه های مقابله با استرس صورتبندی کرد. چنین نظریه ای با اتکا بر شواهد تجربی امکان می دهد که ویژگی های شغلی فزاینده یا کاهنده توان مقابله شناسایی شوند و برنامه های سازمان یافته ای برای اقدامات عملی تهیه گردد. بدون دسترسی به چنین نظریه ای، اندیشه های هوشمندانه تنها در مواردی برحسب اتفاق به شیوه سودمندی به کار گرفته خواهد شد و در موارد دیگر جز هرز رفتن منابع حاصلی نخواهد داشت.

ارتباط ورزش با سلامت روانی-اجتماعی

ورزش و فعالیت بدنی از نظر روانی-اجتماعی دارای فواید متعددی است. از جمله این فواید می توان کاهش اضطراب، افسردگی، پرخاشگری، و افزایش انگیزش، امید به آینده، مثبت اندیشی و تقویت روحیه تعاون و همکاری اشاره کرد. این فواید و سایر عوامل دیگر ممکن است منجر به ایجاد حس «کامیابی» و احساس خوب بودن در فرد فعال شود.

اشخاصی که دارای فعالیت بدنی معمول و یا آمادگی جسمانی بوده اند، گزارش داده اند که، برانگیختگی ناشی از قرار گرفتن در معرض عوامل استرس زا، قبل، بعد و هنگام مواجه شدن با این عوامل در آن ها کاهش می یابد؛ فرد پس از قرار گرفتن در معرض عامل استرس زا به طور خودکار و در زمان سریع تری به حالت اولیه باز می گردد و نشان دادن واکنش های هیجانی به برخی عوامل استرس زا در این دسته افراد کم می شود. ورزش طولانی مدت و منظم باعث کاهش سطح اضطراب، تنش عضله و کاهش افسردگی شده و اثر مثبتی بر کمیت و کیفیت خواب دارد که مورد اخیر یکی از متغیر های مهم در حوزه اثر بخشی و کارآیی کارمندان و کارگران مشاغل مختلف است. ورزش کردن خصوصا ورزش منظم، به گونه ای تمام مراحل درمان اختلالات روانی بویژه اختلال اضطراب را تحت تاثیر قرار می دهد.

در زمانی که احساس نگرانی و اضطراب پیش می آید انسان باید به کار و فعالیت مشغول شود چون معمولا ذهن انسان در یک لحظه نمی تواند به چند موضوع متفاوت فکر کند. در این میان هرقدر کار و فعالیت حالت سرگرم کنندگی بیشتری داشته باشد موثر تر خواهد بود. این عمل باعث خواهد شد راحت تر با افکار اضطراب زا مبارزه کند. در واقع خواهیم توانست ذهن خود را از درگیر شدن با افکار منفی منحرف کنیم. در این خصوص ورزش کردن باعث خواهد شد فرد در مواجه با شرایط اضطراب زا، خونسردی و آرامش بیشتری داشته باشد. تحقیقات کارشناسان نشان می دهد که ورزش تاثیرات فیزیولوژیکی بر بدن دارد که این تاثیرات فراهم کننده آرامش در افراد هستند. پژوهشگران دریافته اند پیاده روی تند و سریع به مدت 40 دقیقه (سه جلسه در هفته) میزان اضطراب را به طور متوسط41 درصد کاهش می دهد. در یکی از جالب ترین تحقیقات کلینیکی مشخص شده است که ورزش نه تنها در معالجه افسردگی بسیار موثر است بلکه نقش بسزایی در جلوگیری از بازگشت این بیماری دارد و با توقف انجام حرکات ورزشی خطر بروز علائم افسردگی افزایش چشم گیری خواهد داشت. به گفته یکی از روانشناسان، مهم نیست که افراد افسرده به چه میزان ورزش می کنند، بلکه مهم این است که بطور مرتب روزانه وقتی را برای این امر اختصاص دهند.

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

صفحه اصلیرسانهارتباط با ماتماس